باد
تو را مو به مو به یاد می آورد
باران
ذره ذره
من اما
چنان به روزگارم اضافه ات کرده ام
که یاد تویی
که باران
که باد تویی ...
- روزبه سوهانی
باد
تو را مو به مو به یاد می آورد
باران
ذره ذره
من اما
چنان به روزگارم اضافه ات کرده ام
که یاد تویی
که باران
که باد تویی ...
- روزبه سوهانی
زنان زیبا فکر می کنند
عاشقانه هایم برای آنهاست،
اما چه عذابی است که می بینم
شعر می گویم
تا بیکار نباشم.
- اورهان ولی
ترجمه: احمد پوری
انبوهی از اين بعدازظهرهای جمعه را
بياد دارم كه در غروب آنها
در خيابان
از تنهايی گريستيم
ما نه آواره بوديم ، نه غريب
اما
اين بعدازظهر های جمعه پايان و تمامی نداشت
می گفتند از كودكی به ما
كه زمان باز نمی گردد
اما نمی دانم چرا
اين بعد از ظهر های جمعه باز می گشتند
احمدرضا احمدی
گفته بودم؛
فراموشی زمان میخواهد..
اشتباه بود
فراموشی زمان نمیخواهد
فراموشی دل میخواست
که آن هم پیش تو ماند
اُزدمیر آصف
ترجمه: سيامك تقىزاده
نمی توان سینه ای را شکافت
و دید
تا چه اندازه درد
در انسان ته نشین شده است
باید ضربه را خورد
باید دور شد وَ رفت.
زخم های امسال
اصابتِ دردهایی ست
که دو سالِ پیش خورده ایم.
سید محمد مرکبیان
کدام پل
در کجای جهان
شکسته است
که هیچکس به خانه اش نمی رسد ..
- گروس عبدالملکیان
غیبت به هنگامی که حضورت لازم است
گناهی نابخشودنی محسوب می شود ...
پل استر
وقتی که تو نیستی
من هم
تنهاترین اتفاقِ بی دلیلِ زمین ام...
سید علی صالحی
در تو
هزار مزرعه ی خشخاش تازه است
آدم
به چشمهای تو معتاد می شود ..
آرش پورعلیزاده
چه تاریک است جهان
نکند پروانه ای هستم
درون پیله ای..
سیروس نوذری
چه ساده لوح اند
آنان که می پندارند
عکس تو را به دیوارهای خانه ام آویخته ام
و نمی دانند که من
دیوارهای خانه را به عکس تو آویخته ام ...
شمس لنگرودی
هرگز هرگز هرگز بی تو نمیخندم
بیتو بر دل عشقی هرگز نمیبندم
خدا خدا خدایا اگر به کام من جهان نگردانی جهان بسوزانم
اگر خدا خدایا مرا بگریانی من آسمانت را ز غم بگریانم
منم که در دل ...
که دستکم تو عکسامون
هنوزم پیشم ایستادی ..
آنكه میپندارد مرگ مقتدر است
خود دلیلی زنده بر مقتدر نبودن آن است
زندگیای پیدا نمیشود كه دست كم یك لحظه
جاودان نبوده باشد.
مرگ
همیشه در فاصلهی همین لحظه تأخیر میكند.
ویسلاوا شیمبورسکا
وقتی ظرف می شویی ، دعا کن .. شکر کن
به خاطر این که ظرف هایی داری که بشویی
یعنی غذایی در کار بوده
یعنی کسی را سیر کردی
یعنی با محبت ، با عشق از یکی دو نفر مراقبت کردی
برایشان آشپزی کردی ، میز چیده ای
تصور کن چند میلیون نفر در این لحظه
ظرفی برای شستن ندارند
یا کسی را ندارند که برایش میز بچینند !
پائولو کوئلیو
به او گفتم
جنگ!
و بيرون زدم از پيراهنم
به او گفتم
با بوسه اگر ميشد آدم کُشت
صلح تراژدي بزرگي بود
به او گفتم
مرگ حرفهاي بزرگي براي گفتن دارد
به او گفتم
تفنگها به ترجمه مشغولاند
او اما چارطاق دراز کشيده بود
نه به تفنگ فکر ميکرد
نه به بوسهاي عميق
.
.
ما مرده بوديم!
من
دير فهميدم
علی اسداللهی
مثل ساحل و دریا:
تو هرگز نمی روی
و من همیشه باز می گردم.
- هرمان د کونینک
ترجمه: مودب میرعلایی
کنار ما
همیشه احتمال خیانت هست
همیشه پلی برای فروریختن
مرگی، برای بی خبر از راه رسیدن...
دنیا مکان امنی برای عاشق شدن نیست ...
- راضیه بهرامی خشنود
آنهایی که شب ها
دیرتر به خواب می روند،
چیزهای بیشتری از از زندگی می خواهند.
- ایلهان برک
در تمام اتفاقات
درون عشقی ناشناخته دنبال می کنم
مورات حان مونگان-
ترجمه: سیامک تقی زاده
تو می روی
تمام برف پاکن ها
برایت دست تکان می دهند ..
- رضا ثروتی
بت ها
شکستنی بودند
و باورها ماندگار
چه ساده دل بود ابراهیم
- نیچه
بهای سنگینی دادم تا فهمیدم
کسی را که قصد ماندن ندارد ، باید راهــــی کرد.
- سیمین دانشور
تعداد صفحات : 9